موسسه علمی اریانفر
  • آزمون های موسسه
  • مشاوره آنلاین
  • ازدواج
  • پژوهش و نگارش علمی
  • تماس با ما
بدون نتیجه
نمایش همه نتایج
  • ورود کاربر
موسسه علمی اریانفر
  • آزمون های موسسه
  • مشاوره آنلاین
  • ازدواج
  • پژوهش و نگارش علمی
  • تماس با ما
بدون نتیجه
نمایش همه نتایج
  • ورود کاربر
موسسه علمی اریانفر
مطلوب

معرفی رویکرد انتخاب

رفتار کلی

خانه روانشناسی

خواسته ها و دنیای مطلوب

aryanfar توسط aryanfar
آگوست 22, 2020
0
550
اشتراک گذاری
2.5k
بازدیدها

خواسته ها و دنیای مطلوب

ما میخواهیم تا جای ممکن احساس خوب داشته باشیم، رابطه ما با افرادی که می دانیم به آنها احتیاج داریم در انتخاب آنچه انجام می دهیم نقش مهمی دارد.
برای دستیابی به یک رابطه خوب، اکثر ما حاضریم رنج زیادی تحمل کنیم، چرا که اهمییت رابطه برای ما بیش از رنج بردن است. برای ایجاد، نگهداری و بهبود رابطه ها، حاضریم خود را درگیر کارهای ناخوشایند طولانی مدت کنیم، چرا که معتقدیم در نهایت به آدم هایی که به آنها احتیاج داریم نزدیکتر می شویم و احساس بهتری خواهیم داشت. گاهی نیز بدون ضمانت برخورداری از یک رابطه بهتر، اکثر ما حاضریم لذت و خوشگذرانی خود را به تاخیر بیندازیم یا درد و رنجی را تحمل کنیم فقط به این امید که با ایجاد این رابطه، در آینده احساس بهتر و رنج کمتری را تجربه کنیم.
جامعه ما به این دلیل کارآمد است که بسیاری از ما هیچ گاه از جستجوی خشنودی و رضایتمندی دست نکشیده ایم. هرگز از این فکر دست نمی کشیم که ما به دیگران احتیاج داریم، اگرچه می دانیم کنار آمدن با انسان ها کار آسانی نیست. در کنار یکدیگر و با هم برای بقا و زنده ماندن تلاش می کنیم؛ این کار، یعنی همکاری با هم برای بقا آسان تر و موثرتر است و معمولا نسبت به زمانی که بخواهیم به تنهایی برای زنده ماندن تلاش کنیم احساس بهتری به ما می دهد. البته برای ارضای نیاز به عشق و احساس تعلق خود نیز به دیگران احتیاج داریم. کم کم متوجه می شویم اگر از قدرت خود برای کمک به دیگران استفاده کنیم احساس خوبی به ما دست می دهد و حتی در این فرآیند ممکن است به قدرت بیشتری دست یابیم. و هنگامی که به دنبال آزادی هستیم، با این امید دست به این کار می زنیم که اگر خواستیم روزی برگردیم، همیشه یک نفر هست که آغوشش را به روی ما بگشاید و ما را بپذیرد. ترجیح می دهیم با دیگران تفریح کنیم و با دیگران یاد بگیریم و بیاموزیم. این شیوه ایده آل برای ارضای نیازهای اساسی ماست، یعنی تلاش به نزدیک و صمیمی شدن با یکدیگر و حفظ نزدیکی و صمیمیت.هر یک از ما سطح ارضای نیاز خاص خودش را دارد که به او می گوید این نیاز یا آن نیاز ارضا شده است و دیگر لازم نیست برای ارضای آن تلاش کند. هنگامی که نیازهای خود را بشناسید، معمولا می توانید تشخیص دهید وقتی احساس ناراحتی و نا خشنودی دارید کدام نیازها ارضا نشده و وقتی احساس خوب و خشنودی می کنید کدام نیازها ارضا شده است.

نیازهای بنیادین و احساسات

از به بقا و زنده ماندن:

تمام موجودات زنده از لحاظ ژنتیکی طوری برنامه ریزی شده اند که برای بقا خود تلاش می کنند. واژه اسپانیولی Ganas(به معنای شور زندگی) بهتر از هر واژه دیگری میل شدید به حفظ بقا را نشان می دهد. معنای این واژه، سخت کوشی، پایداری و انجام هر کاری است که بقای فرد را تضمین می کند و فراتر از بقا یعنی دستیابی به امنیت است.
جنبه دیگر بقا، بقای نوع بر پایه لذت جنسی است که از منظر ژنتیک عملکرد آن بسیار موفقیت آمیز بوده است. البته رابطه جنسی به غیر از حفظ بقا با دیگر نیازهای ما نیز مرتبط است. یکی از تفاوت های انسان و حیوان برای زنده ماندن این است که انسان ها از همان سال های ابتدای زندگی نسبت به اکثر نیازهای خود برای زنده ماندن در حال و آینده آگاه می شوند. ما می کوشیم عمرمان طولانی تر شود.
تئوری انتخاب را می توان در خصوص تمام فعالیت های انسانی از جمله بقا و زنده ماندن به کار گرفت. اما تاکید این کتاب بر فعالیت های اجتماعی انسان است: (( دست کشیدن از کنترل بیرونی چگونه به ما کمک می کند تا با هم بهتر کنار بیاییم؟ )) البته جالب است که در جامعه خشن ما، بهتر کنار آمدن با یکدیگر، کمک بسیاری به زنده ماندن ما می کند.

نیاز به عشق و احساس تعلق:

تقریبا تمام کتاب ها، نمایشنامه ها یا اپراهای بزرگ، داستان کسانی را روایت می کنند که در جستجوی عشق همراه با بار جنسی بسیار خوب آغاز می کنند اما بعدها که پای انتقاد، سرزنش، شکوه و غرغر و حسادت به رابطه باز می شود، بطور فلاکت باری با سرخوردگی رو به رو می شوند. شروع کردن خیلی دشوار نیست ولی ژن های عشق و احساس تعلق ما خواستار آنند که عشق ورزیدن را در تمام طول عمر خود حفظ کنیم؛ توقعی که در دنیای کنترل بیرونی برآورده کردنش بسیار دشوار است.
افرادی که در روابط عشقی خود ناخشنودند، درگیر یکی از سه نوع کنترل بیرونی هستند. کنترل هایی که همه از این مضمون برخوردارند که تو باعث احساس ناخشنودی منی و می خواهم تغییر کنی.شکست و ناکامی در عشق می تواند در احساس فلاکت و ناخشنودی انسان حرف اول را بزند.ما به دنبال عشق و احساس تعلق هستیم و به ندرت در زمینه احساس تعلق و دوستی مشکل پیدا می کنیم. به راحتی دوست پیدا می کنیم و دوستی های خود را حفظ می کنیم، اما عشق به ویژه عشق همراه با رابطه جنسی، ناکام کننده ترین بخش این نیاز است.
در ذهن بیشتر ما رابطه جنسی رضایت بخش و عشق رضایت بخش با هم همراهند اما وقتی ازدواج می کنیم و به یکدیگر متعهد می شویم نمی دانیم ادامه دادن و هماهنگ نگه داشتن رابطه جنسی و عشق و مهرورزی برای تمام طول عمر تا چه حد دشوار است. همچنان که رابطه مشترک ادامه می یابد، فشاری که بر هر یک از اعمال ما می کند تا دیگری را تحت کنترل خود درآورد قد علم می کند، در این صورت پیوند رابطه جنسی و عشق ضعیف و ضعیف تر می شود تا در نهایت پیوندشان قطع می شود.عشق ورزیدن به کسی که می خواهد شما را کنترل کند و تغییر دهد یا عشق ورزیدن به کسی که می خواهید او را کنترل کنید یا تغییر دهید، اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است.رابطه جنسی همچنین پیوند تنگاتنگی با قدرت دارد ولی مانعی برای دوستی یا عشق نمی شود. این مورد را می توان رابطه جنسی عاشقانه، دوستانه و در عین حال همراه با قدرت نامید.ما وقتی به عشق فکر می کنیم بیشتر گرایش داریم دریافت کننده باشیم تا ارائه کننده، بیشتر گیرنده باشیم تا دهنده. عشق و دوستی خیابان دوطرفه اند. پذیرش و قبول عشق هم یک نوع هنر است. آموختن دریافت مودبانه و بزرگوارانه عشق، کمک بزرگی برای هر نوع رابطه است.

نیاز به قدرت و پیشرفت:

در بین نیازهای انسان (( نیاز به قدرت )) نیازی متمایز و شاخص است. قدرت، به معنایی که انسان ها دنبال آن هستند، یعنی قدرت برای قدرت، خاص نوع انسان است. ما تنها گونه قدرت طلب و قدرت مدار هستیم و همین نیاز به قدرت است که از همان روزهای نخستین عمر، جایگزین نیاز به بقا می شود و بر انتخاب های زندگی ما سایه می افکند.
بسیاری از انسان ها قبول دارند که با وجود برخورداری از همه مواهب لازم هنوز به دنبال دستیابی به لذت جمع آوری و بیش تر داشتن هستند، حتی اگر به قیمت آن باشد که دیگران از مواهب کم تری برخوردار و با محرومیت رو به رو شوند. ما می خواهیم دست بالا را داشته باشیم و امور، تحت کنترل ما باشد، حرف خود را بهکرسی بنشانیم، به دیگران دستور بدهیم و بر انجام کارها نظارت کنیم و آن ها را واداریم کارها را به گونه ای انجام دهند که ما می پسندیم.
برای کسی که وسوسه قدرت دارد حتی اقدام به قتل نیز دور از ذهن نیست.
در جامعه مبتنی بر کنترل بیرونی که ما در آن زندگی می کنیم واقعیت را قدرتمندان تعریف می کنند، حتی اگر این تعریف برای دیگران زیان آور باشد.
نیاز به قدرت در ما از زمان شیرخوارگی شروع به رشد می کند. در دوران نوجوانی قدرت باعث می شود از آنچه انگیزه حفظ بقا یا دریافت مهر و محبت از دیگران بود فراتر برویم.در روابط فردی همانطور که زور و اجبار برای دیگران سودمند نیست، برای فرد قدرتمند نیز نفعی ندارد. از آنجا که فرد قدرتمند به استفاده از قدرت، تمایل زیادی دارد، در شرایطی همانند زندگی زناشویی و روابط خانوادگی عملا به خودش لطمه وارد می کند. افراد قدرتمند نیز به اندازه دیگران و شاید بیش از دیگران برای رضایتمندی و شادکامی خود به تئوری انتخاب نیازمندند. روی آوردن آنها به تئوری انتخاب، با توجه به برخورداری آنها از قدرت می تواند برای تمام جامعه سودمند باشد.
در جامعه مبتنی بر تئوری انتخاب که تاکید بر خوب کنار آمدن با یکدیگر است، زورگویی و تحمیل خود به دیگری بسیار کم رخ می دهد. در چنین جامعه ای دلیلی برای قضاوت کردن درباره یکدیگر باقی نمی ماند و افراد برای حل اختلافات و تفاوت هایشان با هم تلاش می کنند. افراد قدرتمند می فهمند که کنار آمدن با دیگران برای آنها قدرت بیشتری به ارمغان می آورد تا سلطه راندن بر آن ها. یکی دیگر از ویژگی های چنین جامعه ای این است که یاد می گیریم چگونه با نیاز خود به قدرت کنار بیاییم. اگر بتوانیم ذهنیت و روانشناسی مسلط بر فکرمان را تغییر دهیم، ایجاد چنین جامعه ای دور از دسترس نیست.

نیاز به آزادی:

همان گونه که قدرت دیگران بخصوص زمانی که از آن به عنوان تهدیدی بر ضد اراده ما استفاده می کنند نگرانمان می سازد، به همان نسبت وقتی احساس می کنیم آزادی ما تهدید شده است نگران می شویم.
نیاز به آزادی یک نیاز تکاملی است که هدفش ایجاد توازن و تعادل بین نیاز شما و دیگران است.این قانون طلایی می گوید: (( با دیگران طوری رفتار کن که دوست داری با خودت رفتار شود )). کنترل بیرونی که فرزند قدرت است، دشمن آزادی است. قانون رذیلانه آن می گوید: (( از قدرت خود برای از بین بردن مخالفان استفاده کن))، علت اصلی رنج و عذاب بشر در سراسر دنیاست.
اما موضوع، فراتر از رنج و عذاب است، هر گاه آزادی خود را از دست می دهیم یکی از خصوصیات انسانی خود یعنی خلاقیت سازنده را نیز از دست خواهیم داد.
خلاقیت ما ضرورتا در جهت درست به کار گرفته نمی شود. وقتی در بیان عقاید و اندیشه های خود آزاد نباشیم یا وقتی آزادی داریم ولی کسی به نظرات ما گوش نمی دهد، خلاقیت می تواند موجب رنج و حتی بیماری ما شود. هر چه که ما آزادتر باشیم و بتوانیم نیازهای خود را به طریقی ارضا کنیم که مانع ارضای نیازهای دیگران نشویم. که این هم یک قانون طلایی دیگر است، بیش تر می توانیم از خلاقیتمان در جهت منافع خود و دیگران استفاده کنیم. افرادی که در خلاقیت و آفرینندگی خود احساس آزادی می کنند به ندرت خودخواه و خودمحورند. آن ها در استفاده کردن از استعدادهای خود و مفید بودن برای دیگران لذت بسیار می برند.

نیاز به تفریح:

تفریح، پاداش ژنتیکی یادگیری است. ما وارثان کسانی هستیم که بیشتر یا بهتر آموخته اند. این بهتر و بیشتر آموختن به آنان مزیت حفظ بقا و زنده ماندن داده است و به این ترتیب نیاز به تفریح و نشاط در ژن های ما جای گرفته است. به استثنای نهنگ ها و خوک های دریایی، ما تنها مخلوقاتی هستیم که در تمام طول زندگی خود بازی می کنیم و به همین دلیل همواره در تمام طول زندگی خود یاد می گیریم. روزی که بازی کردن را کنار بگذاریم، یادگیری و آموختن هم متوقف می شود. بهترین نشانه تفریح و نشاط خنده است. افرادی که عاشق هم می شوند درباری یکدیگر چیزهای زیادی می آموزند و از این رو اغلب وقتی با هم هستند خود را در حال خنده می بینند. خوب کنار آمدن با یکدیگر کوشش زیادی می طلبد و بهترین راه برای انجام آن، این است که در کنار هم فرصت های یادگیری سرگرم کننده و مفرح ایجاد کنیم. خنده و یادگیری، شالوده روابط بلند مدت موفقیت آمیز است. وقتی در ازدواجی نارضایتی شروع می شود، تفریح و نشاط اولین قربانی آن است و این واقعا اسفبار است چرا که ارضای نیاز به تفریح از ارضای دیگر نیازها آسانتر است. برای تفریح و نشاط کارهای بسیاری می توانید انجام دهید.

نیازها و روابط:

پاسخ سوال بسیار مهم فصل اول که چطور می توان راهی یافت که آزاد بود تا همانطور که دوست دارید زندگی کنید و همزمان بتوانید با کسانی که به آنها نیاز دارید به خوبی کنار بیابید این است که با استفاده از تئوری انتخاب احتمال دستیابی به چنین راهی بسیار امکان پذیرتر است تا به کارگیری روانشناسی کنترل بیرونی. البته اگر خواهان آزادی بی قید و شرط هستید، آن را نخواهید یافت.قدرت، عشق را تخریب می کند. در یک رابطه خوب و صمیمی جای بسیار کمی برای آزادی  که بسیاری از ما می خواهیم داشته باشیم  وجود دارد. به مرور زمان این مقدار نیز تغییر می کند. اگر نتوانیم به طور موفقیت آمیز بر سر آن به تفاهم برسیم، رابطه ممکن است با شکست و ناکامی رو به رو شود.

هرگاه تغییر عمده ای در زندگی زناشویی رخ می دهد، مذاکره ضروری است.

تا اینجا مشخص شد که ما موجودات اجتماعی هستیم و برای ارضای نیازهای خود، باید روابط خوبی با دیگران داشته باشیم.خلاصه آن که قدرت هیچ ارزشی ندارد مگر اینکه بتوانید برای نفوذ در دیگران از آن استفاده کنید. آزادی یعنی رهایی از قید دیگران اما نه از همه مردم؛ ژن های ما اجازه نمی دهد از این همه آزادی لذت ببریم. اگر چیزهایی که یاد می گیریم یا به دست می آوریم را با دیگران سهیم نشویم چه لطفی دارد؟

aryanfar

aryanfar

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Recommended

anlain
مشاوره آنلاین

مشاوره آنلاین روانشناسی

آگوست 29, 2020
عشق
ازدواج

زنده باد حال خوب، زنده باد عشق

آگوست 29, 2020
عشق
ازدواج

عشق چیست

آگوست 29, 2020

Popular Playlist

We bring you the best Premium WordPress Themes that perfect for news, magazine, personal blog, etc. Check our landing page for details.

  • آزمون های موسسه
  • مشاوره آنلاین
  • ازدواج
  • پژوهش و نگارش علمی
  • تماس با ما

© 2017 JNews - Download WordPress news, magazine & blog theme theme by Jegtheme.

بدون نتیجه
نمایش همه نتایج
  • آزمون های موسسه
  • مشاوره آنلاین
  • ازدواج
  • پژوهش و نگارش علمی
  • تماس با ما

© 2017 JNews - Download WordPress news, magazine & blog theme theme by Jegtheme.

خوش آمدید!

به حساب خود وارد شوید

فراموشی رمز عبور ؟

ساخت حساب کاربری!

فرم زیر را برای ثبت نام تکمیل نمایید

همه فیلد ها ضروری اند وارد شدن

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفاً ایمیل یا نام کاربری خود را جهت بازیابی رمز عبور وارد نمایید

وارد شدن