همخوانی در شخصیت
آنچه شخصیت ما را از یکدیگر متفاوت می سازد، تفاوت در شدت نیازهای اساسی یا ژنتیک ماست. برخی از ما نیاز شدیدی به عشق و احساس تعلق داریم و برخی دیگر نیاز شدید به قدرت یا آزادی.شدت هر نیاز در بدو تولد تعیین می شود و در طول زندگی تغییر نمی کند. تفاوت های شخصیتی افراد، حتی تفاوت شخصیتی برادران و خواهران، حیرت آور است. بسیاری از زن و شوهرها هم شخصیت های بسیار متفاوت از یکدیگر دارند. برخی از آنها اجتماعی، خونگرم، خوش بین، آزادمنش، خوش گذران و اهل تفریح اند و برخی دیگر آرام و ساکت محافظه کار، بدبین، کنترلگر و کج خلقند. میزان تفاوت ها زیاد است. شخصیت های ما از نیمرخ شدت نیازهای ژنتیک که خاص هر یک از ماست شکل گرفته است. برخی از زوج ها شخصیت های متفاوت ولی مکمل یکدیگر دارند. یعنی تفاوت آنها باعث ارتقای روابطشان می شود. از نظر من ( نویسنده ) بهترین ازدواج ها مربوط به همسرانی است که زن و شوهر نیمرخ شخصیتی مشابهی دارند.آنچه در این فصل بیان می شود این است که یافتن همسری که با شما همخوانی داشته باشد و کنار آمدن با همسری که همخوانی چندانی با شما ندارد، از سر بخت و اقبال نیست. ممکن است محاسبه نیمرخ شدت نیازهای خودتان یا نیم رخ شدت نیازهای افرادی که می خواهید با آنها کنار بیایید و معاشرت کنید محاسبه کاملا دقیقی نباشد، اما در خصوص چگونگی کنار آمدن با دیگران به شما راهکار عملی ارائه خواهد کرد. نه تنها با کسی که اساسا شخصیتش با شما متفاوت است ازدواج نکنید بلکه اصولا نباید با کسی که کنار آمدن با او برای شما دشوار است وارد هیچ نوع شراکتی شوید. بسیاری از افرادی که این کتاب را می خوانند قبلا ازدواج کرده اند و برخی از شما ممکن است بپرسید، اگر با هم همخوانی نداریم، یعنی برای ما دیگر کار از کار گذشته است؟ باید گفت بستگی دارد به اینکه تا چه حد با هم ناهمخوانی دارید. در بسیاری از موارد، شدت نیازهای شما آنقدر با شدت نیازهای همسرتان تفاوت ندارد که نمی توان روی آن کار کرد. اگر حاضر باشید کنترل کردن یکدیگر را کنار بگذارید و به کارگیری و استفاده از تئوری انتخاب را شروع کنید، معمولا می توانید بر سر این تفاوت ها با هم مذاکره کنید، اما برای مذاکره درست نیازمند شناخت این تفاوت ها هستید و اینکه بدانید کدام نیاز یا نیازهای شما با هم در تعارضند. وقتی این اطلاعات را به دست آوردید، می توانید برجایی که با هم تفاوت دارید تمرکز کنید و از سرزنش و انتقاد یکدیگر دست بردارید.
در اینجا چگونگی کنار آمدن و طرز برخورد شما با این تفاوت ها تعیین کننده است. با استفاده از تئوری انتخاب همیشه شانس موفقیت وجود دارد اما اگر به کنترل و زور متوسل شدید، تفاوت ها پا بر جا باقی می ماند، تلاش برای تغییر دادن طرف مقابل نیز آن را بیشتر می کند و بزودی متوجه می شوید بر سر موضوعات پیش و پا افتاده ای جر و بحث می کنید که اگر از تئوری انتخاب استفاده می کردید، حتی به این موضوعات فکر هم نمی کردید.
دایره حل اختلاف:
یکی از شیوه های مطلوب بکارگیری تئوری انتخاب برای حل مشکلات زناشویی، این است که توافق کنید رابطه زناشویی ( یا هر رابطه دیگری ) را درون دایره بزرگی که آن را دایره حل اختلاف می نامم تجسم کنید. می توانید دایره یا حلقه بزرگی را کف اتاق خود در نظر بگیرید. شما و همسرتان در صندلی درون این دایره رو به روی هم بنشینید. در این دایره حل اختلاف سه شخصیت حضور دارند: زن، شوهر و خود ازدواج. توجه داشته باشید شما بر اساس تفاوت در قدرت نیازهایتان مواضع مستحکمی اتخاذ کرده اید ولی این مواضع آنقدر محکم و تغییر ناپذیر نیستند که نخواهید وارد دایره حل اختلاف شوید. آنچه هر دو در هنگام ورود به دایره توافق دارید این است که ازدواج نسبت به خواسته های فردی شما در اولویت است. در این شیوه شما باید با تئوری انتخاب آشنایی داشته و آگاه باشید که اگر تلاش کنید دیگری را مجبور به انجام کاری کنید، یا به او زور بگویید، شخص ضعیف تر از دایره بیرون خواهد افتاد یا خودش از دایره خارج خواهد شد. تا زمانی که هر دو درون دایره نباشید مذاکره ای انجام نمی شود بلکه فقط با هم جر و بحث خواهید کرد. علت اینکه وارد این دایره شده اید این است که تا وقتی یکی یا هر دو نفر شما بیرون از این دایره قرار دارید، مشکلات زناشویی حل نمی شود…
حل مشکلات زناشویی
علت اینکه شما وارد این دایره حل اختلاف شده اید که تا وقتی یک یا هر دو نفر شما بیرون این دایره قرار دارید، مشکلات زناشویی حل نمی شود. زوج هایی که با تئوری انتخاب آشنا هستند تلاش نمی کنند دیگری را مجبور به انجام کاری کنند که خودش نمی خواهد انجام بدهد. وقتی وارد دایره حل اختلاف می شوند در واقع موافقت کرده اند به رابطه زناشویی خود آسیبی نرسانند. زن و شوهر صرف نظر از اینکه تا چه حد اختلاف بین آنها جدی و مهم باشد، باید در این دایره بمانند و بر سر موضوعات مورد اختلاف مذاکره کنند. در این دایره هر یک به دیگری می گوید برای کمک به ازدواج و تقویت زندگی مشترک حاضر است چه کاری انجام دهد. آنها باید در محدوده این دایره با یکدیگر مصالحه کنند. گاهی ممکن است یک نفر کاملا تسلیم شود و با تمامی خواسته های دیگری موافقت کند، ولی در حالت واقع بینانه باید سعی کنند نظر هر دو نفر تامین شود و هر دو رضایت خاطر داشته باشند.
تا زمانی که هر دو واقعا می خواهند به توافق برسند، اختلاف نظرها بیان می شوند و سپس از بین می رود. آگاهی از وجود این دایره و اینکه هر دو دوست دارند از آن استفاده کنند تاثیر مثبت بسیاری دارد. این ابزار ساده می تواند به هر ازدواجی فرصت دوباره ای بدهد. اگر یکی از طرفین یا هر دو نفر از این دایره خارج شوند، کنترل بیرونی بر اوضاع مسلط و بساط زندگی خیلی زود برچیده خواهد شد. اگر دوست دارید همرستان با تمام توانش به شما عشق و محبت بورزد، بهتر است خود نیز بکوشید تا جایی که توان دارید به او عشق و محبت بورزید. در اینجا حتی کمی کوتاهی و مضایقه نیز می تواند مشکل آفرین شود. در ازدواج های پر اختلاف، محروم کردن طرف مقابل از عشق و محبت یک رفتار تنبیهی رایج است. مراقب باشید که عشق و رابطه جنسی را با هم اشتباه نگیرید. کشش نیرومند جنسی، نشانگر نیاز شدید به عشق و احساس تعلق نیست. رابطه جنسی و گرایش به انجام آن یک پدیده وابسته به هورمون است و با نیاز به بقای ما ارتباط دارد.به دایره حل اختلاف وارد شوید و به جای اینکه به دیگری بگویید چه می خواهید، بگویید حاضرید چه بپردازید و چه کاری برای دیگری انجام دهید. به یاد داشته باشید ما فقط می توانیم رفتار خود را کنترل کنیم، از این رو فقط درباره کارهایی که مایلید انجام دهید حرف بزنید و نه درباره کارهایی که از طرف مقابل انتظار دارید انجام دهد. اگر یکی از شما با توجه به میزان عشق و محبتی که طرف مقابل مایل است بدهد حاضر به ماندن در دایره نیست، امید زیادی به ازدواج نیست. چون هدف مذاکره در این دایره، ارائه عشق و محبت است، هر مقدار ارائه شود معمولا برای زندگی مشترک کافی است. تا وقتی محور بحث، دادن است و نه گرفتن، شانس زیادی برای حل مشکلات عشق و احساس تعلق وجود خواهد داشت.
بقا عشق در رابطه زناشویی
تا آنجا که نیاز به بقا و عشق و احساس تعلق مطرح است هر قدر نیازهای شما و همسرتان به هم نزدیک تر باشد، شانس تداوم زندگی مشترکتان بیشتر خواهد بود. این معیار تنها درمورد نیاز به قدرت، که برآورده کردن آن هم در روابط زناشویی و هم بیرون از آن بسیار دشوار است، صدق نمی کند. آدم های ناکام مانده بسیاری وجود دارند که در محیط های شغلی که همه چیز زورگویانه و تحمیلی است، و متاسفانه چنین محیط های شغلی در جامعه ما عادی تلقی می شود، فرصتی برای برآورده کردن این نیاز خود ندارند. لذا این افراد به دنبال آن هستند تا چیزی را که در جای دیگر نمی توانند بدست آورند در زندگی مشترک بدست آورند. همسرانی که نیاز به قدرت در هر دوی آنها کم است تقریبا همیشه همخوانی و توافق دارند. نیاز به قدرت کم باعث میل به مذاکره می شود و این همسران تقریبا همیشه در درون دایره حل اختلاف قرار دارند. حتی در همسرانی که یکی از آنها نیاز به قدرت شدیدی دارد، ازدواجشان در سلامت خواهد بود. چون فردی که این نیاز در او کم است، تا زمانی که از طرف مقابل عشق و محبت دریافت کند، برایش مهم نیست دیگری امور را در کنترل خود داشته باشد و دستور صادر کند.
تنها راه زن و شوهری که هر دو نیاز شدید به قدرت دارند و نمی توانند نیاز خود به قدرت را در خارج از زندگی مشترک برآورده کنند این است که برای انجام یک کار مشترک با هم همکاری کنند تا نتیجه بدست آمده از این همکاری نیاز آنها را به قدرت برآورده سازد. برخلاف دو نیاز بقا و عشق و احساس تعلق، مذاکره بر سر نیاز به قدرت در دایره حل اختلاف به ندرت امکان پذیر است. افراد با نیاز شدید به قدرت بدون اینکه خود متوجه باشند یکدیگر را از دایره حل اختلاف به بیرون می رانند. ماهیت قدرت به گونه ای است که مذاکره کردن بر سر آن دشوار است. چرا که مذاکره کردن یعنی هر دو نفر با توافق، از بخشی از قدرت خود صرف نظر کنند. اگر هیچ یک از طرفین نخواهد بخشی از قدرت خود را واگذار کند، مذاکره امکان پذیر نیست. از آنجا که مذاکره به معنای آن است که چه مقدار از قدرت را می خواهیم واگذار کنیم، بسیار ضروری است قبل از ازدواج مشخص کنیم میزان نیاز به قدرت در هر یک از زوجین تا چه حد شدید است. پس از ازدواج ممکن است برای این کار خیلی دیر باشد.
افرادی که نیاز شدیدی به آزادی دارند همواره با ایجاد روابط صمیمی بلندمدت دچار مشکل می شوند، اما بیشترین مشکل آنها در زندگی مشترک و ازدواج است. ماهییت درونی آزاد بودن یعنی هیچ فردی مالک آنها نیست. وقتی کسی سعی می کند آنها را به مالکیت خود درآورد، همانند افراد با نیاز به قدرت بالا مبارزه و نبرد نمی کنند، بلکه زندگی مشترک را ترک می کنند. در دنیایی که بیش از نیمی از ازدواج ها به طلاق می انجامد، افراد زیادی هستند که دائما زندگی مشترک را بدون دعوا و منازعه رها می کنند. زندگی مشترک، زمانی بهترین اقبال را برای رشد و بالندگی و تداوم دارد که هر دو همسر نیاز کمی به قدرت و آزادی داشته باشند، اگر همسری نیاز بیشتری به آزادی دارد و دیگری نیاز کمتری، تا وقتی آنکه نیاز کمتری به آزادی دارد، آزادی آن دیگری را محدود نکند مشکلی پیش نمی آید.